اندوه که بر من پایانی ندارد
سید احمد ضیا نوری سید احمد ضیا نوری

 

پیشگفتار:

افغانستان در وضعیت خاموشی قبل از طوفان قرار دارد و بسوی فردای که نا پیدا و نا معلوم است روان است و دست و پا میزند. چنانچه از اوراق دردآلود در ادوار تاریخ ثبت است و نیز دیده و شنیده شده که این کشور بجز از خشونت بیرحمی، قساوت، ظلم و ستم بر مردم و با میل تفنگ و بزور و ارعاب حکومت نمودن بیش چیزی ارزانی ملت نبوده که چندین لکشرکشی ها از انگلیس و امریکا و اورپا تا آسیا و چون مور و ملخ هجوم طالبان را میتوان مهر صحه بر حقیقت گفتار زد. کشور چون افغانستان را که فخر و شرف و عزت و آبرو داشت چسان داشت نقش زمین نمودن و بر سر خاکستر فقر نشاندند بار بار خطه ی پاک ما را به آتش خشم و کینه و کدروت و حسادت سوزاندند دها و هزاران چه که صد ها هزار از شهریان و شهروندانش را بطور بسیار شنیع و فجیع به شهادت رسانیدند و یا معیوب و معلول نمودند که دردیست جانکاه و گفتنی است اشکبار و نا تمام!!! یکی از افسران جلاد و ستم پیشه بنام عبدالرحمن اختر یکی از منفور ترین چهره های سازمان جهنمی ( ای اس آی ) پاکستان امروزی یا نیم قاره هند که در سال 1988 با ضیاالحق ریس جمهور پیشین پاکستان در حادثه سقوط طیاره حامل شان به هلاکت رسیدن و روانه جهنم شدند، (چنین گفته بود که: کابل باید بسوزد.) کابل را با همدستی آنعده وطنفروشان و غلامان حلقه بگوش خودشان از داخل افغانستان که فعلآ نیز بیشمار شان در کابل حضور دارند سوزاندند و بر خاکش نشاندند اما.... معلوم نیست که جنگلی های خون آشام و تشنه بخون ملت ما ( پاکستان، ناپاک و همدستان شان چند بار دیگر کابل چه که افغانستان را خواهند بسوزانند. بدون تردید همه بار ها و مکرر از رسانه ها دیدیم و شنیدیم و این درامه مضحک دنباله دار ادامه دارد که سر کرده های نام نهاد جهادی ریاکارانه و کاذبانه شکایت های نمایشی را سر میدهند که پاکستان در امور داخلی افغانستان دخالت مستقیم دارد، ( تروریست ها می فرستند، انتحار کننده ها را می فرستند ووو!!! .) مگر همین هفت حلقه تبهکار فراموش نمودند و کر و لال بودند که در آن زمان که (جهاد؟) مینمودند و در ناز و تنعم در قسمت گندیده از کره زمین که پاکستان مسمی شده است زندگی ننگین شانرا سپری می نمودند و آنگاه که شیطان صفتان، دشمنان سوگند خورده ملت و کشور ما را در لباس دوست مانند ضیاالحق، بی نظیر بتهو، پرویز مشرف، نواز شریف، نصر الله بابر و.... دیگران را در اطراف خود داشتند آنگاه همین (پروفیسران؟ خریده شده) تآمل نکردند که پاکستان آن منیع تروریسم (دخالت) در امور داخلی افغانستان دارد!!! در همان روزگار در شهر کابل چه میگذشت : درست سالهای 1367 و 1368 خورشیدی را که شهریان آنزمان کابل بیاد دارند، که (مجاهدین؟) راه های مواصلتی را از چهار طرف بداخل شهر کابل مسدود نموده بودند قحطی شهر را فرا گرفته بود و ترس و وحشت عجیبی مردم شهر کابل را در آغوش گرفته بود. یکی از آن موارد تلخ آن دوره شوم و نفرت انگیز این بود که صد ها دوشیزه جوان چون گل پاک و منزه در صف خبازی ها و صف گرفتن مواد سوختی، به تن فروشی رو آوردند تا قرص نانی زودتر بدست آرند و مبادا خانواده های شان از سردی و گرسنگی بمیرند، و چه تعداد بیشمار از زنان و خوردسالان جان عزیز شانرا از دست دادند. حال کجاست عدل و عدالت تا سرسپردگان راه وطن (هفت گروه خناس جهادی را به محکمه بکشانند.) ایکاش همین مبارزین نام نهاد از بطن نابود می گردیدند تا ملت ما ارمغان های تلخ و فراموش ناشدنی شانرا به قیمت جان نمی خریدند و زخم ناسور برایشان نمی گشت. در جنگهای قدرت طلبی میان سالهای 1371 الی میزان 1375 و رسیدن طلبه های آدمکش (طالب) ما همه و همه صدمه های جدی و جبران ناپذیر را حتی بسیاری تا از دست دادن اعضای خانواده متحمل شدیم در عوض حال حاضر ( مبارزین راه حق و حقیقت!) نیز در وطن در ناز و تنعم بسر میبرند، نگهداری از دین اسلام و وطن دقیقآ و قطعآ همین است! در سرتاسر افغانستان پول و مال و منال هنگفتی دارند و مشغول غارت اند. سر انجام همه ی شان از کوه گردی و بیابان نشینی بلاخره شهر نشین گشتند، لکن هرگز زیستن و فرهنگ شهری را نخواهند دانست. حلقه خون آشام دولت و همدستان جهادی شان در ایام شرم آور و سیاه شان را که سپری می کنند چه ساده و سهل خون انسان های بی گناه را چون دردنگان میخورند میریزند و لذت میبرند مستثنی از اینکه چه تعداد بسیار هر آنروز در حملات وحشیانه جلادان ددمنش انتحاری به شهادت میرسند. چه مغز های که بر ملت ما حکومت می کنند بر کرسی ها لم داده اند و سرنوشت ما را رقم میزنند. چه زمانی این رنج و درد عظیم بپایان میرسد!!!

و ... اما اندوه که برای من پایانی ندارد ارمغان نزدیک به چهار دهه جنگ از دست دادن و یا شهید شدن چهار تن از اعضای خانواده بخصوص بیش از یک دهه نکبت بار حکومت حاضر ضربه مهلک بر من تحمیل نمودند و بهترین یار و یاورم را به شهادت رسانیدند. درد از دست دادن (نوری) عزیزم را در به چه مانند کنم!!!

 

دستان خونین ستمکاران و ددمنشان تاریخ کاج عمرش را تیشه زدند و خشک نمودند تا صدای رسایش را نشنوند که علیه ظلم و بیداد شجاعانه و جسورانه سرمیداد.

چنانچه (نوری) چکیده ی شاعر زنده نام رازق فانی فقید را تآیید نموده بود که در آخرین دکلمه شعری در شهر کابل چنین میگفت که:

 

ز ایام صباوت اشک و آهی مانده در زهنم بخون آلوده صبحی داشتم از شامم چه می پرسی مرا با خود پرستان گفت و گوی نیست ای قاصد زبانم را نمی دانند پیغامم چه می پرسی

آن کاج بلند و سپیدار آزاد اندیش، نارون سر سبز و باغ ادب و فرهنگ را بیرحمانه و خصمانه نقش زمین کردند. آری! سه سال از شهادت جانگداز سید حامد (نوری) سخنور فرزانه و فرهنگی با تدبیر گذشت.

شهید سید حامد (نوری) سرا پا از عاطفه، عشق، جذبه، احساس نیک و میهن دوستی بود که عمری بر سکوی افتخار تکیه زد. مردی بود از تبار آزادمنشان و آزاد اندیشان، شخصیت بود که نامش بر فراز آزادگی و قله های دانش تدبیر و خرد باقی خواهد بود. بدون تردید حامد (نوری) به ترقی خواهان، مبارزین راستین راه حق و حقیقتت، منورین و روشنفکران تعلق بود و تاریخ مطبوعات افغانستان باید بنامش فخر نماید. (نوری) شهید مردی صلح جو، با معرفت، فروتن و خیر اندیش بود، دست فراخ به مستمندان داشت. بدون آنکه مبالغه را شامل کلام نمایم (نوری) از جمع عیاران و جوانمرد ها محسوب میگردید. (عیاران گروهی از جوان مردان اند که اصول اخلاقی و مبارزاتی ویژه ای برگزیده و جوان مردی را پیشه ی خود می سازند. اصل و ریشه ی جوان مردی از دیدگاه عیاران سه چیز است: یکی آن که هر چه بگویی بکنی و دیگر آن که خلاف راست نگویی و سوم آن که شکیب را کار بندی. حضرت مولانای بلخ و حضرت حافظ عیاران را ستوده اند و عیاری را یکی از مراحل سیر و سلوک می شمردند. اصول عیاران در طول زندگی عبارت از: راز داری، راست گویی ، یاری درماندگان، عفت، فداکاری، بی نیازی، دوست دوست بودن و دشمن دشمن بودن، پیمان داری، سوگند نشکستن، گشاده دستی ، بی باکی و دلیری و حرمت نان و نمک را نگه داشتن، که تمام خصایل عیاری را (نوری) شهید داشت. شیهد (نوری) نهایت ثروتمند بود و آن ثروت اش عشق سترگ و والای وطن و مردمش بود، نه اینکه فقیر بوده باشد و وسعت عشق را درک نکرده باشد، (نوری) میدانست که تنها از طریق عشق است که میتوان به حقیقت رسید زیرا که خداوند نه تنها حقیقت است بل عشق نیز است در نتیجه بدون عشق و حقیقت هیچ تجربه ی از حقیقت وجود نخواهد داشت. حامد (نوری) همیشه تبسم در لبان و حقیقت در زبان داشت. بقول یکی از شاعران معاصر: (من بر این عقیدت ام که حق گفتن و دشمن تراشیدن بسی نیکوتر است از ناحق گفتن و دوست یافتن.) واقعآ حامد شهید حق گفتن را دوست داشت و از ناحق گفتن نفرت که همانا قربانی زبان حق شد. لکن در جامعه تفنگ سالاری، دارای نظام فاسد و تبهکار چگونه حق و حقیقت را خواهند شنید!!!

(نوری) شهید آن فقید وطن دوست چهل و هشت سال عمرپر بارش را برای سر زمین و مردمش وقف نمود و برای آموختن بیشتر علم و دانش، عرصه مطبوعات، فرهنگی، گویندگی، ژورنالیزم،نویسندگی،تفسیر مسایل سیاسی و فرهنگی، آزادمنشی و احساس عالی انسانی در برابر همنوع خود صرف نمود. همیشه در این عرصه ها تلاش می کرد و خستگی ناپذیر ادامه میداد. (نوری) شهید در ایام که در لیسه امانی شهر کابل مشغول درس و تعلیم اش بود در ضم بروی ستیژ ها ظاهر میشد و بخش های فرهنگی و کلتوری آن لیسه را پیش میبرد که قرار گفته خودش میان سالهای 1352 / 1353 خورشیدی بود. از سالیان پسین که خورد سال بیش نبودم درست بیاد دارم که حامد (نوری) صدایش ذریعه ی کست در تیپ که در آنزمان مروج بود ثبت مینمود بعد می شنید و تکرار میکرد تا آنکه در سال 1357 خورشیدی بعد از امتحان یک ساعته که بعدآ خودش بیان نمود که آزمون سختی بود به رادیو افغانستان وقت راه یافت. در آن دوره آنچنان ساده و سهل نبود که شامل هنر گویندگی در رادیو شامل وظیفه گردند چه آنکه در صفحه تلویزیون. نه همچون حال حاضر با چه افتضاح، با صدا های نا موزون و کمترین سواد خود را گوینده یا نطاق میشمارند و به هنر گویندگی لطمه وارد می سازند. رویهمرفته (نوری) بعد از مدت خوانش اعلانات تجارتی ساعت چهار عصر شهر کابل در رادیو افغانستان و برنامه های بیشتر در رادیو با سپری شدن بیش از یکسال از هنر گویندگی اش در اردیو به صفحه تلویزیون ظاهر شد و اخبار اخیر شب ساعت دوازده شب را قرآت میکرد، لکن با استعداد، دانش، نبوغ و آواز گیرای که داشت مهمترین بخش خبری ساعت هشت شب تلویزیون را عهده دار شد و پس از آن برنامه های زیادی را بدوش داشت. (نوری) پیگیر و خستگی ناپذیر با عشق بکارش ادامه میداد تا آرام آرام خودش را ساخت نامش همه جا را انباشت شهره گشت گوینده حنجره طلایی و مستعد شد. (نوری) شهید عاشق آفرینش های پر سرو صدای اش بود، در خلوت برای پیشبرد بهتر هنرش به کتابها مراجعه میکرد، مطالعه را بسیار می پسندید و در بخش موسیقی به غزلیات سرتاج موسیقی و هنر آواز خوانی استاد فقید سرآهنگ، احمد ولی، پریف غزل، و غزلیات هندی گوش فرا میداد. شعر را نیز دوست داشت دفتر اشعار عارف شوریده سر، دانشمند سترگ خداوندگار بلخ حضرت مولانا جلال الدین و چکیده های بسیار ناب از حضرت حافظ و اشعار شاعر معاصر استاد خلیل الله خلیلی را به خوانش میگرفت. سید حامد (نوری) هنر گویندگی، نویسندگی و کارگردانی برنامه هایش با ابعاد وسیع و پهناورش تا آخرین رمق حیات اش حفظ کرد از سر زبان ها نلغزید و طعم شکست را نچشید. شهید (نوری) شجاعت عجیبی داشت، از مرگ هراسان نبود چونکه میدانست سبب ترس از مرگ همانا نشناختن حقیقت زندگی است، شاید هم میدانست که در عین جوانی به رفتگان خانواده اش خواهد پیوست. (نوری) شهید شتابان مسیر زندگی اش را طی مینمود و با شجاعت و دلیری که داشت تا آخرین لحظه های عمر عزیزش سر تعظیم در برابر غمهای زندگی نگذاشت.

سعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند.

فشردهء از خدمات (نوری) شهید :

بعد از با اتمام رسانیدن شانزده سال تحصیلات اش بر علاوه هنر گویندگی، در وزارت اطلاعات و فرهنگ شامل وظیفه رسمی گردید، با گذشت چندی سمت مدیر مسوول روابط بین المللی روز نامه هیواد را بدست آورد، در سالیان اخیر حیاتش معاونت اتحادیه مسلکی ژورنالیستان را کسب نمود، مدت کوتاه بحیث ریس روابط عامه ولسی جرگه یا بخش از (شورای ملی) ایفای وظیف نمود که هویداست (نوری) شهید با حلقه مافیای، زورگویان و قوم پرستان سر سازش نگذاشت و گوشه نشینی را پیشه نمود.

ایجاد یک باب مکتب در کشورغیر (تاجیکستان) برای تربیت بیشتر و سالم فرزندان میهن اش در سال 1995 م، از آغاز سال 2007 م در کابل پایتخت موسسه یا نهاد آموزشی ( نارون) را برای نسل جوان درعرصه مطبوعات، ژورنالیزم و هنر گویندگی ایجاد نمود که خود آموزگار یود و در حدود پنجصد دانش آموز داشت، کارگردان و نویسنده قسمت از برنامه های تلویزیون آریانا و طلوع در شهرکابل، تدریس و تفسیر جهت ادا نمودن درست و صحیح واژه ها و اصطلاحات برای نوکاران تلویزیونها در برنامه هزار خوشه عقیق تلویزیون آریانا (بیات) عهده دار بود. از آغاز سال 2008 م الی پایان عمر گهر بارش سالیان چند فعالیت بیدریغ و خستگی ناپذیر در بخش معاونت اتحادیه ژورنالیستان را داشت، تحلیلگر توانا و هوشمند امور سیاسی و فرهنگی، حقوقدان با ارزش، گوینده و دیکلماتور هنجره طلایی در مدت زمان بیش از سی سال بود و مصدر خدمات بسیار دیگر برای مطبوعات وطن و مردمش انجام داد که میتواند بر حقیقت گفتار مهر صحه بگذارد که (نوری) شهید تا چه حد عاشق و شیدای خدمت و یاری رسانیدن برای مطبوعات افغانستان بود. اما افسوس در جامعه تفنگ سالاری افغانستان که سطح سواد و دانش به حد آخر در درجه پایین قرار دارد تحلیل، تجزیه، برداشت و قدردانی از این همه خدمات شایسته بسیار محدود اندک و نا ممکن بود و است. صدای گیرا و ندای حق خواهانه (نوری) را در گلویش خفه کردند و نگذاشتند که گفتار حق و حقیقت اش باعث رنجش زمامداران حکومت ( جمهوری اسلامی؟ افغانستان ) گردد. (نوری) پاکدل و پاک نهاد را که مادر مدرس و پدر دانشمند تحصیل کرده زبان و ادبیات و خانواده روشنفکر و وطن دوست پرورش داده بود چگونه میتوانست کم دانش و بی سواد ببار آید، از حقایق چشم پوشی نماید و خامش باشد با وصف آنکه میدانست و میگفت که:

آنجا که عمق فاجعه را چیغ میزدی بر ریگ رهگذار چکیده است خون ما هنگام مادران سیه پوش شهرعشق در کوچه سوگوار چکیده است خون ما

و سرانجام با دریغ و درد خبر شهادت سید حامد نوری را ساعت دو شب ذریعه تلفون شنیدم که عقاب روحش از خانه دلتنگ دنیا پر کشید و ندای خدایش را لبیک گفت. وی را در رویا ها و نا باوری کامل از دست دادم و داغ بر دلم نهاد که آن شب بر من چه گذشت!! از ترس فرزندانم که در خواب ناز بودند صدایم بلند نمی شد، بر من چه گذشت!! پنجم سپتمبر سال 2010 م در شامگاه ظاهرآ غم انگیز اما شب بیست وهفتم ماه پر فضیلت رمضان کریم، شب های قدر و نزول قرآن حکیم در ماه که ضیافت الهی و بازگشت به ضمیر پاک انسانیت است ساعت هشت و سی دقیقه شام چند تن از خفاشان، نامردان، دیو های جنگلی، سیه دلان ددمنش، مسلمان زاده های شیطان و حیوان صفت در سیمای آدمیت، قسی القلب، بیرحم، جلاد، کور دل، شب پرست، بی فرهنگ، خون آشام، و بز دل از سیاهی شب استفاده نمودند و با دستان پلید و گنهگار شان توسط ضربات شدید کارد خون پاک (نوری) بیگناه را بر زمین ریختن و لکه های سیاه ننگین را تا دم قیامت بر جبین شان مهر زدند. و ..... چنین اندوه که بر من پایانی ندارد !!

 

                                                                                                                سپتمبر 2013 م







September 10th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي